همه گروه‌ها تیم نیستند

همه گروه‌ها تیم نیستند

جان کاتزنباخ (Jon r. Katzenbach) یکی از متخصصان پیشتاز در راهبردهای سازمانی در کنار داگلاس اسمیت (Douglas k. smith) متفکر و متخصص برجسته در زمینه مدیریت که در حوزه­های عملکرد، نوآوری و راهبرد سازمانی فعالیت داشته­، تحقیقی را با موضوع «اصول تیم­ها» انجام داده­اند که در آن به بررسی مسائل مهم و محوری تیم بودن پرداخته­اند. در ادامه خلاصه­ای از این تحقیق که در قالب مقاله­ای در کتاب «تیم» ارائه کرده­اند را مطالعه خواهید کرد.

 

 

قصد ما از شروع تحقیق این بود که بفهمیم چه چیزی باعث تمایز در سطوح مختلف عملکرد تیم می­شود؟ کجا و چگونه تیمها بهتر عمل می­کنند؟ و مدیریت ارشد برای افزایش اثربخشی آنها چه اقداماتی انجام می­دهد؟ از این رو  با صدها نفر در بیش از 10 تیم مختلف از 30 شرکت، از موتورولا و هولت پاکارد گرفته تا تیم عملیات طوفان صحرا و پیش آهنگی دختران، صحبت کردیم.

مفهوم «تیم» را به ابتذال نکشیم

تیم کلمه و مفهومی است که برای همه آشناست اما ما بیشتر مواقع آن را با کار گروه اشتباه می­گیریم. هر گروهی که اعضای آن با یکدیگر کار می­کنند تیم محسوب نمی­شود. کمیته­ها، شوراها و کارگروه­ها الزاما تیم نیستند. گروه­ها صرفا به این دلیل که کسی آنها را تیم خطاب می­کند به تیم تبدیل نمی­شوند. کل نیروی کاری یک سازمان بزرگ و پیچیده هرگز یک تیم نیست. برای درک اینکه تیمها چگونه عملکرد بالاتری ارائه خواهند داد، باید میان تیم­ها و سایر اشکال کارگروه­ها تمایز قایل شویم. این تمایز باعث دستیابی به نتایج عملکردی می­شود. عملکرد یک کارگروه تابعی از عملکرد تک تک اعضای آن است. عملکرد یک تیم هم شامل نتایج فردی و هم شامل چیزی است که آن را نتایج کار جمعی می­نامیم.

 

 

چرا تیم بودن را انتخاب می کنیم؟

ما متوجه شدیم یک اصل ابتدایی وجود دارد که باعث می­شود تیمها نتیجه­بخش باشند. همچنین دریافتیم که تیم­ها و عملکرد خوب را نمی­توان از یکدیگر تفکیک کرد بدون وجود یکی نمی­توان دیگری را در اختیار داشت اما افراد از کلمه «تیم» چنان بی­قاعده استفاده می­کنند که مانع یادگیری و به کارگیری اصلی است که به عملکرد خوب منجر می­شود. برای آنکه مدیران بتوانند در مورد استفاده یا عدم استفاده از تیم­ها و تشویق کردن یا نکردن آنها و زمان و چگونگی انجام این کارها بهتر تصمیمگیری کنند، بسیار مهم است که درباره ماهیت تیم دقیق­تر باشند.

بیشتر مدیران اجرایی طرفدار کار تیمی هستند و باید هم باشند. کار تیمی بیان کننده مجموعه ارزشهایی است که فرد را به گوش کردن و ارائه پاسخ سازنده به دیدگاه­های مطرح شده از سوی دیگران تشویق می­کند. فرصت تردید به دیگران می­دهد، حمایت جلب می­کند و علایق و دستاوردهای دیگران را تشخیص می­دهد. چنین ارزشهایی به عملکرد تیمها کمک می­کند و همان طور که در تقویت عملکرد فردی مؤثرند برای کل سازمان نیز مفیدند اما ارزشهای کار تیمی نه منحصرا به تیمها محدود می شوند و نه برای اطمینان از مؤثر بودن عملکرد تیم کافی هستند.

 

 

اصول ضروری تیم بودن چیست؟

 

اصول ضروری یک تیم شامل پنج مشخصه است:

1.       هدف مشترک معنی داری که تیم در شکل گیری آن نقش دارد

بیشتر تیمها در پاسخ به دستور اولیه­ای که از خارج تیم صادر میشود شکل میگیرند اما برای موفقیت، تیم باید هدف خودش را داشته باشد و در جهت مشخص خود حرکت کند.

2.      اهداف عملکردی مشخص که از هدف مشترک ناشی می شوند

به عنوان مثال عرضه یک محصول جدید به بازار در کمتر از نصف زمان معمول. اهداف الزام آور برای تیم الهام بخش است و تیم را به مبارزه می­خواند و حس اضطرار ایجاد می­کند. این اهداف تأثیر همترازی نیز دارند و باعث می­شوند اعضا بر تلاشهای جمعی لازم تمرکز کنند نه بر تفاوتهای موجود در عناوین و مقامها.

3.      ترکیبی از مهارتهای مکمل

این مهارتها شامل تخصصهای فنی یا کارکردی مهارتهای حل مسأله و تصمیمگیری و مهارتهای میان فردی است. تیمهای موفق به ندرت مهارتهای لازم را از همان ابتدا در اختیار دارند، همان طور که یاد میگیرند برای حل مشکل به چه مهارتهایی نیاز دارند، آن مهارتها را در خودشان پرورش میدهند.

4.      یک تعهد قوی برای چگونگی به پایان رساندن کار

تیمها باید درباره اینکه چه کسی چه کاری انجام دهد، چگونگی برنامه ریزی و رعایت آن و نحوه تصمیم گیری و اصلاح آن به توافق برسند. در یک تیم حقیقی، اعضا به میزان یکسان کار انجام میدهند؛ همه اعضا از جمله رهبر، از راههای مشخصی به نتایج کار جمعی کمک می­کنند.

5.      مسئولیت پذیری متقابل

اعتماد و تعهد را نمی­توان به زور ایجاد کرد. فرآیند توافق بر اهداف مناسب به مثابه امتحان دشواری است که اعضا مسئولیت­پذیری خود را در آن نه تنها به رهبر، بلکه به یکدیگر نشان می­دهند.

حالا وقت تمرکز بر مشکلات است

هرگاه اصول ضروری تعیین شدند، تیم بر مشکلات مهمی تمرکز می­کند که با آنها روبه رو است:

  • چالش تیمی که هدفش مشاوره دادن است، شروع سریع و سازنده و همچنین ارائه واضح و روشن این مشاوره­ها به درخواست­کنندگان است.
  • چالش تیمی که به کار تولید مشغول است، حفظ اهداف عملکردی مشخص با تمرکز بالاست.
  • چالش تیمی که به کارهای اجرایی مشغول است، تشخیص این است که کدام بخش از کارها باید تیمی انجام شوند.
نوشته های مرتبط
یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *